Thursday, October 22, 2009

اندر عجایب عمامه ی آخوندها

اندر عجایب عمامه ی آخوندها
در " اسرار اللطیفه و الکسیله " اثر استاد " ابوالحسن کسلانی " آورده شده :"علامه میر محمد کربلایی سجر" فرزند " قربانعلی سریرآبادی " از مراد خود آیت خدا " محی الدین کشف الهی " نقل کرده است که :روزی بانویی روستایی که همه ی روزی خود را از فروش تخم مرغ فربه ی خود بدست می آورد با حادثه ی تلخی مواجه شد .یک هفته ی متوالی مرغ آن بانوی معززه تخمی برایش نساخت و آن بانو مستاصل برای درمان مرغ به سراغ طبیب رفت .طبیب پس از معاینه آب پاکی را بر دستان بانو ریخت و فرمود :" این مرغ دیگر از برای تو تخمی نخواهد ساخت در پی مرغی دگر باش ."اما بانو همه ی زندگی و حیاتش همان مرغ بی غیرت بود و بس . قوت روزانه اش را آن مرغ و تخم آن مرغ کریمه می شاخت .او به ناچار سراغ رمال را گرفت . رمال برایش نسخه فراهم کرد و او را امید داد تا سه روز دیگر مرغت برایت تخم گذاشتن را شروع خواهد کرد .بانو سه روز را با خوشحالی و امید به اجرای آن نسخه پرداخت اما دریغا که سه روز و بل چهار روز گذشت و مرغ بی عار و بی خاصیت ماند .همسایگان آن بانو او را به آخوند روستا راهنمایی کردند و نصیحتش کردند که آن روحانی حتما دردت را درمان خواهد کرد .بانوی معززه به نزد آن آخوند طویل العمر رفت و گفت :ای روحانی تو را به خدا دردم را دوا کن . مرغکم چند روزی است تخم گذاشتن را فراموش کرده و مرا از زندگی ناامید کرده است .آن روحانی بزرگ صاحب کرامت پس از لختی تفکر آن عمامه ی مبارکش را از سر نورانی خود برداشت و بر روی آن مرغ جمیله گذاشت .لحظه ای نگذشت که مرغ شروع به تخم گذاشتن کرد! بانو با چشمانی اشکبار به آن آخوند صاحب مقام گفت :ای آخوند بزرگوار خدا تورا عمر دهد . بسیار ممنونم . به من بگو چه کردی تا از کرامتت برای دیگران بگویم و خلق را از اعجازت آگاه کنم .آن آخوند صاحب الکشفیات ابتدا از سخن گفتن خودداری کرد اما پس از اینکه اصرار آن بانو را دید فرمود :همشیره در این عمامه ما آخوندها سری است که همه کس نمی دانند و آن این است که این عمامه بر سر هر کسی که رفته ماتحتش را فراخ کرده است .
اسرار اللطیفه و الکسیله

Saturday, September 5, 2009

مقایسه سرنوشت دو دادستان

وقتی‌ ملتی طعم شیرین عدالت در پناه دمکراسی را می‌‌چشد،زندانی شدن دادستان یک کشور بخاطر تصادف رانندگی‌ امری عادی تلقی‌ میشود.اما وقتی‌ دموکراسی در مسلخ ولایت فقیه پاره پاره میشود آنگاه عجیب نخواهد بود که قمه کشان،منحرفان جنسی‌ و
بیماران سادیستی تحت نام لباس شخصی‌،بسیجی‌،ذوب شده در ولایت و سربازان گمنام،بزنند،بکشند،به بندیان بی‌ پناه دسته جمعی تجاوز کنند و پیکرهای دریده شده را با آتش یا اسید بسوزانند و خیالشان راحت باشد که قاضیان این رژیم هیچگاه بر آنان حکمی نخواهند راند.

Saturday, August 29, 2009

سعید مرتضوی سعید مرتضوی

چند توصیه امنیتی به سعید مرتضوی

حالا که وقت آزاد داری به فیلمهای دریایی نگاه کن که هنگام غرق یک کشتی‌ چگونه ناخدا بارهای اضافی را به دریا میاندازد.ظاهراً ناخدا سید علی‌ با تف کردن بی‌ ارزش‌ترین محموله عملیات نجات را آغاز کرده است.

اصلا از داروی نظافت در حمام استفاده نکن چون ممکن است دل‌ و روده‌های تو هم مثل سعید امامی سوختگی درجه دو بدهد.میتوانی‌ برای رفع تیغ‌های زاید از لیزر استفاده کنی‌،لیزر چیزی است شبیه زر که تو همیشه میزدی.

به خانمت بگو تمرین بازجویی پس دادن بکند تا اگر بازجو به او گفت کثافت حرف بزن،یا از او پرسید با چه کسانی‌ رابطه نامشروع داشتی،یا با برگهای قرآن چرا آن کار را کردی،؟طفلکی دستو پایش را گم نکند،برای اطلاعات بیشتر به سی‌دی بازجویی زن سعید امامی از انتشارت نشر آثار ناخدا علی‌ نگاه کن.

اصلا فکر سفر خارج برای تمدید اعصاب نباش آنجا چند نفر چند ابهام کوچولو در باره مرگ زهرا کاظمی دارند که میخواهند از تو بپرسند مثلا شماره آن پوتین که باهاش به سر آن مرحومه کوبیدی.

چون از شاهدان تجاوزات جنسی‌ در باره میزان دخول پرسیده بودی اگر خدای نکرده برای خودت همچنین چیزی پیش آمد آن میزان را دقیق به خاطر بسپار.تو که بهتر این بازجوها را میشناسی بی‌ صبر هستند و آتشین مزاج.

اگر فراغت ایام تو را به فکر ادامه تحصیل انداخت چیزی بجز حقوق بخوان چون تجربه دوران کاریت ثابت کرد در این رشته خیلی‌ خنگ هستی‌ برو جان مادرت قصابی بخوان چرا که تو با ساطور آشنا تری تا با قلم.

خاتمه کلام دعا کن خامنه ‌یی یک شغلی‌ مثل مشاور رهبر در امور قضایی جنایی برایت دست و پا کند تا مجبور نشوی برای گذاران زندگی‌ از خانه برون بیائی‌ که خیلی‌ها به استقبالت خواهند آمد، اسداله لاجوردی را که یادت هست؟